جستجو
-
۹تصویر
نامههای عاشقانه بدرالملوک و امینالسلطان
نامههای عاشقانه بدرالملوک و امینالسلطان شامل: نامه بدرالملوک به [امینالسلطان؟] که در نامه خود از پارهای اشخاص که مخاطب نیز میشناسد گله دارد و از دشمنیشان متعجب است، از آمدن برادر خود عیسیخان از معدن نمک به منزل خود خبر داده که تا سوم ماه میماند و پس از رفتن عیسی خان، نگارنده به ملاقات مخاطب خواهد رفت؛ پاکت نامهای با برچسب یا تمبری که نام بدرالملوک بر آن چاپ شده است؛ نامهای از بدرالملوک به [امینالسلطان؟] که در آن پس از ابراز دلتنگی از مخاطب خواسته تا از این پس نامههای خود را توسط فرد معتمد خود به در خانه راقم (بدری) و به دست صنم باجی برساند و اعلام کند که از منزل قدرت السلطنه...
-
۱تصویر
تلگراف اتابک اعظم به عبدالحسین میرزا فرمانفرما، ۱۳۲۱
در مورد حسن خدمت احمد میرزا سرهنگ، طلب احمد میرزا سرهنگ از تاجی خانم دختر صاحب اختیار، و درخواست نویسنده از مخاطب برای بررسی این طلب و احقاق حق درصورت صحت آن
-
۳تصویر
فخرالملک به اتابک اعظم
تلگرام فخر الملک خطاب به اتابک اعظم [امین السلطان] درباره دریافت تلگرامش درباره اقساط صندوق، دریافت مالیات توسط فخر الملک، مخارج فوق العاده حمل جنازه شکوه السلطنه، مواجب قره سواران، شأن تشریف فرمایی انیس الدوله، و غیره و اینکه به موجب دستخط و حکم او عمل شده است. همراه نامه پاکتی است خطاب به ناصرالملک والی کردستان.
-
۱تصویر
نامه به عبدالحسین میرزا فرمانفرما در مورد درخواست عزتالسلطنه، ۱۳۲۱ ق
در مورد ادای دین عزتالسلطنه برای پذیرایی از منیرالدوله (همسر حسامالملک)، درخواست نویسنده از طرف عزتالسلطنه از دولت برای یک عدد حلقه انگشتر جهت دادن به منیرالدوله، و پذیرفتن این درخواست و اهدای انگشتر الماس به منیرالدوله از طرف عزتالسلطنه
-
۲تصویر
تلگراف اسد به عبدالحسین میرزا فرمانفرما، ۱۳۲۲ ق
شامل خبر رسیدن عزتالدوله، فراهم کردن وسایل سفر او در روز پانزدهم که قصد حرکت دارد، و مواردی موبوط به تهیه اجناس و نحوه پرداخت آنها
-
۳تصویر
نجم السلطنه به عبدالحسین میرزا فرمانفرما
نامه ملک تاج نجم السلطنه به برادرش، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، همراه با پاکت نامه؛ گزیده متن: قربانت شوم کاغذ حضرت والا این پست رسید، از سلامتی وجود مبارکت شاکر شدم. از حالم بخواهید سلامت هستم اما از گرفتاری و خیال ناخوشی وکیل الملک آسوده نیستم. جناب علاء الملک حکیم ها را جمع کردند، تمام فرنگی ها را دیدند، گفتند این جا معالجه ندارد باید به فرنگستان برود و روده را ببرند. من فرستاده، از حکیم ها پرسیدم برود خوب می شود، گفتن عمل برد و باخت است. دکتر خودمان محرمانه پیش شیندر فرستادم، گفتند این قسم باشد شاید سال ها بماند اما بردن بریدن کار فوری است یا این طرفی است یا آن طرفی. حقیقت من گفتم...